استاد ارفعی که هفتاد سالگی را می گذراند، نزدیک به 4 دهه است که بهطور مستقیم با متون تاریخی نبشته شده روی منشور کورش و دیگر خطهای باستانی عیلامی سر و کار داشته است.
او که مدرک دکترى خود را سال 1353 از دانشگاه مؤسسه شرقى شیکاگو گرفته است در کارنامه علمی خود چاپ کتاب فرمان کورش بزرگ یا همان منشور کورش را در کنار تحقیق و خوانش کتیبههاى تختجمشید دارد.
راهاندازى تالار کتیبههاى موزه ملى، ترجمه متنهاى حقوقى بینالنهرین از روى کتیبههای تاریخی و البته نگارش کتاب تاثیر جغرافیاى فارس براساس گل نوشتههاى تختجمشید، از جمله آثار برجسته وی است.
بسیاری او را که یکی از معدود انسانهای کره هستی است که به زبانهای اوستایی و پهلوی تسلط دارد تنها عیلامی خوان (کسی که میتواند خطوط باستانی دوره عیلامی را ترجمه کند) در جهان میپندارند، اما او همیشه در گفتههایش خود را تنها یکی از عیلامی خوان دنیای معاصر میداند.
گفتگوی زیر در روزهایی با این استاد پیشکسوت انجام شده است که هنوز منشور کورش در راه آمدن یا نیامدن به ایران برای نمایشی هرچند کوتاه سرگردان است.
برای شروع میخواهم از این پرسش شروع کنم که بسیاری از رسانهها و حتی برخی مقامات دولتی از نمایش منشور کورش در ایران با جمله «بازگشت منشور به ایران یاد میکنند»، آیا به نظر شما صحیح است؟
* نه، من این جمله را قبول ندارم، زیرا منشور کورش از ایران بیرون نرفته است که بخواهد روزی برگردد. این اثر از بابل که یکی از شهرهای تاریخی عراق به شمار میرود خارج شده و به موزه بریتانیا رفته است، اما به اشتباه بسیاری در محاورات شخصی خود میگویند به عنوان مثال منشور کورش به ایران بر میگردد.
میخواهم به طور صریح از شما بپرسم مسوولان موزه بریتانیا اعلام کردهاند به واسطه کشف تکههای جدیدی از منشور کورش پس از حدود 5 سال و چندین بار بدعهدی، باز نمایش این اثر را به تعویق میاندازند. آقای دکتر! به نظرتان کشف این تکهها میتواند صحت داشته باشد یا این موضوع تنها یک بهانه است؟
* ببینید من روی سایت موزه بریتانیا چیزی در این باره ندیدم؛ اما این کشف میتواند از نگاهی درست باشد، زیرا بریتیش میوزیم در دنیای معاصر، گنجینه عظیمی از تاریخ باستان را در دل خود پنهان کرده است. خود من نزدیک به 150 جلد از گل نبشتههای آن را چاپ شده دیدهام که نشان از مخزنی بزرگ در این زمینه دارد. این مساله میتواند بازپیدایی قطعه جدیدی باشد که در این گنجینه عظیم نگهداری میشود یا آنکه توجه به تکهای دیگر باشد که در گنجینههای دیگر دنیا وجود داشته و این روزها در اختیار بریتیش میوزیم قرار گرفته و البته شناسایی شده است. باز هم تاکید میکنم که من تاکنون چیزی در این باره روی سایت رسمی این موزه ندیدهام.
آقای دکتر! در صورت کشف این تکهها واقعا اینها چقدر در بیشتر دانستن ما از این منشور کمک میکند؟
* خیلی کمک میکند، زیرا اطلاعات ما اکنون به هر حال قطعات شکسته شدهای است که جسته و گریخته از چیزی که ما از سال 1972 شناسایی و مولاژ آن را تهیه کردهایم به دست آمده و این تکههای جدید میتواند اطلاعات تازه به ما بدهد. ببینید ما اکنون اطلاعات جالبی از روی این منشور داریم. به عنوان مثال هزینههای روزانه برای پرستشگاه اسگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) چقدر بوده است. با این اطلاعات میدانیم کورش شروع به بازسازی دیوار حصار شهر کرده است که در جایی از این منشور بصراحت میگوید خودم تکمیلش کردم. در آن زمان چون رود فرات از وسط بابل میگذشته، جاهایی که احتمالا آسیب دیده با قیر و آجر بازسازی شده است. در هر صورت کشف این قطعات صددرصد اطلاعات کاملتری به ما میدهد که چه اتفاقات دیگری در آن زمان روی داده است و ایرانیان باستان به چند درصد از دانش و فناوری رسیده بودند که خواستهاند آن را روی منشوری حک کنند.
تولید قیر؟
* بله قیر. ما از خیلی پیشترها قیر را در ایران باستان به کار میبردیم. زیرا اولا اینکه قیر طبیعی از زمین به بیرون میجوشیده است، هم در عراق و هم در ایران. ما اکنون در نزدیک مسجد سلیمان میبینیم که چشمههای قیر طبیعی هنوز هم وجود دارند. در عراق هم از این چشمههای قیر کناره رود فرات وجود دارد. شما در گورهای شوش پیش از اینکه عیلامیها به شوش بیایند ظرفهای قیری بسیار مستحکمی میبینید. فرانسویها که در این محوطههای تاریخی کار میکردند، میگفتند ما نمیدانیم در آن زمان ایرانیان چگونه این کاسهها را پروراندهاند که از سنگ سختتر شده است.
بعضیها معتقدند وجه حقوق بشری منشور کورش در کنار دیگر وجوه اثر تاریخی است که اطلاعاتی ذیقیمت به ما میدهد، اما تا کنون تنها این وجه از آن پر رنگ شده است. شما با این موضوع موافق هستید یا خیر؟
* ببینید آن قسمت حقوق بشر این منشور بخشی از گزارش کورش از فتح بابل است. آن قسمت نهایی که حالا یک تکه نیز به آن چسبانده شده در واقع سرانجام کار است که به عنوان مثال کورش چه کارهایی پس از فتح در بابل انجام داده است. این کتیبه نوشته روحانیون پرستشگاه مردوخ در بابل است. این منشور چندین بخش دارد، اما در بخش اول آن آمده است که وقتی نبونید (بختالنصر) پادشاه بوده و بیداد و ستم روا میداشته، خدایان خشمگین شدند و شهرهایشان را رها کردند و مردوخ در شهرها به دنبال یک آدم دادگر گشت و کورش را پیدا کرد و دستش را گرفت و رهنمون شدند به سمت بابل. میتوان گفت کورش بزرگ، بیجنگ و خونریزی و تنها در عرض یک روز یا حداکثر 2 روز بابل را فتح کرده است؛ به عنوان مثال 2 روز قبلش میبینیم که کورش در 60 کیلومتری بابل بوده است و 2 روز بعدش در بابل بوده است. یعنی 10 مهرماه 538 قبل ازمیلاد در 60 کیلومتری بابل بوده و 12 مهرماه نیز در خود بابل بوده است و اینکه در بخش دیگری از منشور از اهدای هدایایی گفته شده که از کل جهان آن روز برای کورش آمده و سپس پادشاهیاش را پذیرفتهاند. اما در مورد آن تکه حقوق بشر منشور تنها این نکته است که کورش میگوید: «سربازان من دوستانه در کاخ بابل قدم برمیداشتند و دوستانه بوده است هر کاری که انجام شده و من هم نگذاشتهام کسی کس دیگری را اذیت کند و بترساند، و بعد از این گزارشها ادامه میدهد: «خدایان من خشنود شدند و با شکست مردوخ برای من و سربازانم و فرزندانم دعا کردند» و سپس میگوید که آنگاه من این کارها را در بابل کردهام. البته این تنها بخشی از منشور است که برای شما بازگو کردم، اما قسمت حقوق بشر منشور بخشی از اطلاعات فراوانی است که این منشور میتواند به ما بدهد.
الان فرضیهای وجود دارد که برخی معتقدند منشور کورش بیش از یکی بوده مثلا 10 عدد که کورش آن را به تمام دنیا فرستاده، شما با این موضوع موافق هستید؟
* نه، به هیچ وجه من با این موضوع موافق نیستم؛ زیرا اولا این کتیبه نوشته روحانیون بابل است و برای بابل نوشته شده است؛ کارهایی که کورش در بابل کرده است. اگر گزارش فتحی باشد که به جاهای دیگر فرستاده شده باشد به احتمال 99 درصد میتوانسته به خط آرامی (خطی است که آرامیها از عبری گرفته و به اشکال مختلف درآوردهاند.) نگاشته شده باشد. چون زبانی بوده است که تمام غرب آسیا (از عراق و خود بابل) در زمان کورش به کار میبردند. از سویی غرب بابل یعنی غرب عراق، سوریه، فلسطین همه چون خطشان آرامی شده بود، پس آرامی میدانستند، بنابراین منشور نمیتوانسته به خط میخی نوشته شده باشد، بلکه به آرامی نوشته شده است. با این اوصاف اگر واقعیت این گونه بوده است (البته منهای آن قسمتی که کورش در بابل چه کرده است) دیگر برای اقوام دیگر نیازی نبوده است که این منشور فرستاده شود. به همین دلایل که گفته شد شک دارم که از این منشور تعداد بیشتری وجود داشته و به اقصا نقاط جهان فرستاده شده باشد.
پس با این توصیف تکههایی که موزه بریتانیا پیدا کرده است از کجا منشا میگیرند؟
* قطعه قبلی را در دانشگاه ییل پیدا کردهاند و میتواند تکهها همه جای دنیا باشند.
من شنیدم که در موزه چین هم تکههایی از این منشور وجود دارد. شما این موضوع را شنیدهاید؟
* من نشنیدم، اما اگر وجود داشته باشد بسرعت ترجمهاش را در سایت موزه بریتانیا اضافه میکردند. من هفته پیش در سایت موزه فقط خبر پیدا کردن قطعهای را دیدم که سال 1972 پیدا شده و دیگر هیچ خبر جدیدی در این زمینه اعلام نشده است.
با این توصیف شما، تصور من این است که مسوولان موزه انگلیس برای نمایش ندادن این اثر در ایران به دنبال بهانه هستند.
* بله، ممکن است و من و عده دیگری همچنین تصور میکنیم که این تعلل به عمد صورت میگیرد.
خب آنها چرا نباید چنین اثری را به ایران بفرستند؟
* برای اینکه انگلیسیها موضوع امنیت شیء تاریخی خودشان را مطرح میکنند؛ زیرا یک سند با ارزش باستانی را دارند و به قول خودشان نمیخواهند خطری وجود داشته باشد. حالا هرچقدر هم بیمهاش بکنند مهم نیست. غربیها معتقدند مونالیزا را 100 میلیارد دلار بیمه کنید، اگر خراب شد دیگر مونالیزا نیست. آثار باستانی که دیگر نمونه نخواهند داشت، هرکدام به نوبه خود یک شیء بسیار با ارزش کهن هستند که دیگر تکرار نمیشوند. آنها با این تصور که شاید امنیت اثر در ایران تامین نشود نمیخواهند به ایران بیاید.
من شنیده بودم اینها بیشتر بهانهشان به این خاطر است که میگویند شما در ایران موزه استاندارد برای نمایش ندارید و بحث حفاظت و امنیت آن را در همین موضوع خلاصه میکنند.
* این یکی را نمیدانم.
اما این را قبول دارید که موزههای ما اکنون استاندارد نیست؟
* خب برای پاسخ این پرسش باید خاطرهای تعریف کنم. یادم میآید تابستان 1333 بود که من به موزه ایران باستان رفتم. درست زمانی بود که کشفیات تپه مارلیک به نمایش در آمده بود. دوباره در سال 1335 که دانشجو بودم به این موزه رفتم و در نهایت سالها بعد از آن که مدتها ایران نبودم، وقتی برگشتم و دوباره به موزه ایران باستان رفتم دیدم در طول چندین دهه تنها کم و بیش یک یا دو شیء اضافه شده بود و البته همان چیزهایی که از قدیم وجود داشت در همان محل قدیمی دوباره وجود داشتند. بیآنکه موزه هیچ تغییری داشته باشد یا آنکه مقاومتر شود. ببینید نگهداری آثار تاریخی در موزه ویژگیهای خاصی میخواهد. به عنوان مثال دانشگاه شیکاگو موزه بسیار کوچکی دارد، اما این موزه کوچک هم قسمت مخزن و هم قسمت نمایش آن طوری ساخته شده است که در تمام مدت سال با یک درجه رطوبت معین و 21 درجه سانتیگراد ثابت است. ببینید چندین میلیون دلار برای این مهم در این موزه خرج کردهاند تا آثار تاریخی این موزه کوچک در نهایت دقت نگهداری شوند.همه این خرجها فکر میکنید به خاطر چه بود؟ تنها برای اینکه مسوولان این موزه دیدند یک تکه پارچه تاریخی که در این موزه نگهداری میشود ممکن است در صورت گرما و رطوبت از بین برود. رفتند و کل مجموعه را با صرف هزینههای چند میلیون دلاری تغییر دادند.البته باید بگویم کار من موزهداری نیست و اطلاعاتی در مورد موزه ملی ایران ندارم که اشیا در این موزه اکنون چگونه نگهداری میشوند.
میخواهم به پرسش قبل برگردم و اینکه برخی معتقدند بخشی از این منشور که در آن به حقوق بشر پرداخته شده، پررنگتر شده است. در این منشور نکات دیگری هست که کمتر به آن توجه میشود؟
* مثلا چه موضوعاتی؟
بحثهای مختلفی از چگونگی زندگی مردمان باستان و حتی دینداری کورش.
* اگر کسی روند نوشتن نوشتههای باستانی بینالنهرین را بداند، این صحبت را نمیکند، زیرا نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند. معمولا با ترکیب کلمه آنگاه که... شروع میشوند، سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم.ببینید در این منشور بخش اولش که نمیتواند در مورد خداپرستی باشد برای اینکه درباره ظلم و ستم و جوری است که نبونید (بختالنصر) روا میداشته است. در آخرش هم ما میتوانیم ببینیم چه کارهایی کرده است. حالا جایی شاید سطر آخرین منشور به این موضوع اشاره کرده باشد که البته من نمیتوانم در این باره اظهار نظری بکنم.
منظورتان همان قسمتی است که شکسته شده است؟
* خب باید این تکهها سرانجام در جایی بچسبند که ترجمه شوند.
بله درست میفرمایید. با این توصیف شما، میخواهم سوالی کلی بپرسم که در علم زبانشناسی، ادبیات نگارش متون منشورها با کتیبهها متفاوت است؟
* منظورتان دقیقا کدام کتیبه است؟
به عنوان مثال کتیبه بیستون.
* کتیبه بیستون هم یک روال تاریخی را بازگو میکند. این کتیبه وقایع یک دوره بخصوص را شرح میدهد که باز یک نتیجهگیری دارد و در انتها هم یک پند و اندرز به خوانندگان کتیبه. کتیبههای ما همهشان همینطور هست. ابتدا شرح میدهند که چه شده و سرانجام چنان شده است.
آقای دکتر واقعا چنین منشوری نمیتوانسته چند تا باشد؟ زیرا برخی معتقدند کورش با چندتایی بودن این منشور میخواسته آن را برای تمام دنیای آن زمان بفرستد.
* اینکه بازسازی بخشی از پرستشگاه مردوخ و البته نذر و نذوراتی که در این پرستشگاه صورت گرفته دلیل موجهی نیست که برای تمام دنیا فرستاده شود. مثلا در این منشور میگوید من در لودیه این کار را کردم، در کادازاکیا این کار را کردم یا در فلسطین این کار را کردم، اینها دلیل موجهی برای فرستادن این منشور به تمام جهان نیست.
اگر قرار باشد اطلاعات جدیدتری درباره کشف تکههای جدید این منشور به دست آوریم، به نظر شما این اطلاعات دست اول است؟
* ببینید در این زمینه دو دیدگاه مطرح میشود؛ اول دید علمی است که ریزترین نکات این کتیبه که برای من به عنوان یک زباندان مجهول مانده آشکار میشود که خیلی با ارزش است. اما از دید دیگر ما تمام چیزی که از منشور خواستهایم به دست آوردهایم و این کشف نمیتواند اطلاعات دست اولتری به ما بدهد. به عبارت دیگر ما انتظار چیز زیادی از این تکههای کوچک نداریم. یعنی خارج از انتظارم چیز مهمی در این تکهها نخواهد بود مگر تکمیل آن دادههایی که دارم.
به پرسش دیگر که شاید کمتر به منشور کورش و بیشتر مرتبط با دنیای باستان باشد برگردیم. شما ماجرای پیدا شدن سربازان کمبوجیه را که چندی پیش مطرح شد و مسوولان میراث فرهنگی خواستند تا گروهی را نیز بر همین اساس برای کاووش به مصر بفرستند شنیدهاید؟
من میخواهم اینجا از شما بپرسم شما این همه تاریخ خواندهاید، در تاریخ معاصر جهان تا به حال توفانی در 10 سال اخیر یا 20 سال اخیر نه بلکه در 200 سال اخیر به وسعت کلان در مصر داشتهایم؟من خودم که چیزی نشنیدهام.
* خب. این هم دلیل دیگری برای اینکه سربازان کمبوجیه را باور نکنیم. اما دومین دلیل این است که هرودوت 2 قرن بعد از این جنگ میگوید هنوز استخوانهای این سربازان روی زمینه ریخته است، یعنی هنوز دفن نشدهاند. جالب است بدانیم در این اردوی نظامی نه تنها سربازان ایرانی، بلکه سربازان یونانی بودند که هم در اردوی ایران میجنگیدند و هم در اردوی مصر. اینها در واقع سربازان اجیری بودند. چطور ممکن بوده 200 سال جنازه سربازان قومهای مختلف روی زمین بدون آنکه دفن شوند همین طور رها شوند؟باید اول بیاییم سابقه توفان شن را در این کشور بررسی کنیم که آیا اصلا سابقه چنین طوفانی وجود داشته یا خیر. برای اینکه نزدیک به 200 سال همه این چیزها ثبت شده و میدانیم که حداقل آب و هوای این کشور طوری است که به عنوان مثال توفان شن ممکن است در این کشور رخ دهد یا آنکه اصلا چنین چیزی در این کشور ممکن نیست.
آقای دکتر در جوامع باستانشناسی میگویند هرودوت کمی در داستانهایش اغراق میکرده است.
|
* بله من هم بیشتر حرفهایش را قبول ندارم. بیشتر وقتها قصهپردازی کرده است تا اینکه نمایشی را مورد توجه آتنیها قرار بدهد. من که تصور میکنم خیلی وقتها این مورخ از خودش داستان ساخته است. این است که من زیاد به این فرد اعتماد ندارم و داستانش را درباره شکست خوردن ارتش کمبوجیه در صحرای مصر باور ندارم.
در پایان برخی باستانشناسان منتقد سازمان میراث فرهنگی معتقدند این همه انرژی که در مورد رفتن به مصر برای کاوش در این سرزمین به منظور یافتن سربازان کمبوجیه صورت میگیرد بهتر است درباره محوطههای تاریخی کشورمان صورت بگیرد که هنوز کاوش نشدهاند. شما به عنوان یک پژوهشگر در این زمینه چه نظری دارید.
* ببینید در دهه 1350 خوزستان ایران از نظر محوطههای باستانی مورد بررسی قرار گرفت و نزدیک به 1700 تپه باستانی در این منطقه شناسایی شدند. اما این روزها یکی از دوستان من که مسوول بررسی این تپههاست، میگفت اکنون شاید تنها نزدیک به 600 تپه باستانی وجود داشته باشد. یا مثالی دیگر را در این زمینه درباره فتح شوش مطرح میکنم. کاوشهایی که آقای کابلی باستانشناس خوب کشورمان در دیوار غربی شوش انجام داد، نشان داد برخلاف یونانیها که میگفتند شوش و شهردارش براحتی تسلیم شده، تحقیقات نشان میدهد جنگ سختی در کنار آن دیوار صورت گرفته است. اما به یکباره میبینیم بقیه کار کاوش دیواره ناتمام میماند تا هیچکس نداند چه اتفاقاتی در آنجا رخ داده است. باید بگویم البته این موضوع در بسیاری از محوطههای باستانی کشورمان نیز به وفور به چشم میخورد که محوطهها یا کاوش نشدهاند، یانیمه کاره باقی ماندهاند.
یعنی منظورتان این است که برای اثبات قدرت ایران باستان بهتر است در خود ایران کاووش کنیم تا آنکه به کشورهای دیگر برویم؟
* من میگویم به جای این که ما به دنبال حرف یونانیها برویم که گفتهاند برای مثال 10 هزار سرباز ایرانی در آنجا مدفون شدهاند، بیاییم در همین ایران خودمان ببینیم چه جنگی با یونانیها داشتهایم. اینجا را رها کردهایم و میخواهیم به مصر برویم؟
منبع: ایران اکونومیست